گاهی سکوت آخرین اخطار است...

چه جمله غربیست:

"فراموشت میکنم وقتی تا آخرعمرت با یاد او زندگی میکنی"

نگران نباش

حال من خوب است...

بزرگ شده ام...

دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم شوم

آموخته ام که این فاصله کوتاه بین لبخند و اشک نامش زندگیست...

آموخته ام که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نمی شود...

راستی بهتر از قبل دروغ میگویم..

"حال من خوب است،خوب خوب"

دلم کمی خدا میخواهد...

کمی سکوت...

کمی دل بریدن...

کمی اشک...

کمی بهت...

کمی دور شدن ازین آدمها...

دلم خدا میخواهد...

چایت را بنوش...

نگران فردا نباش

از گندمزار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها

آدمها منو نگاه میکردن

عده ای هم صدام میکردن

دوستم نداشتن و دوستم نبودن

فقط و فقط ادعا میکردن

⇐✘حتی اگ خدا خودش بیاد پایین واسه تضمینت...

یا حتی شیطون رو بفرسته واسه به گردن گرفتن تقصیرت...

⇐✘دیگ فایده نداره خراب شد تصویرت..

حالا که تمام راه را آمده ام؟؟

حالا که تا تو هیچ نمانده؟؟

چقدر خدا دیر یادش آمد که قسمت هم نیستیم....

دیدی که سخت نیست تنها بدون من

و صبح میشود شبها بدون من

این نبض زندگی بی وقفه میزند

فرقی نمیکند با من...بدون من

دیروز اگرچه سخت

امروز هم گذشت

چیزی نمیشود فردا بدون من....

گاهی هوس میکنم در آغوشت حل شوم

با همه سردیت هنوز برایم

"گرمترین حس دنیایی"